دستیابی به معیارهایی برای تشخیص و شناخت موسیقی مردم پسند در فرهنگ های مختلف یکی از موضوعاتِ بنیادی و ضروری در حوزه رشته قوم موسیقی شناسی است. در این جا با تمرکز بر دو مقاله، یکی تحت عنوان « چشم اندازهای چند فرهنگی در موسیقی مردم پسند: موردِ افغانستان» نوشته جان بیلی و دیگری با عنوان «نگاهی گذرا به پیدایش و رشد موسیقی مردم پسند در ایران از ابتدا تا سال 1357» که توسط ساسان فاطمی به نگارش درآمده است به این موضوع می پردازیم. هر دو با مطرح کردن تعریفی از موسیقی مردم پسند که در سالنامه popular music عنوان شده است مقاله خود را آغاز کرده و به بازتعریف موسیقی مردم پسند می پردازند و در ادامه مقاله خود مواردی را به آن اضافه کرده و بر بعضی از ابعاد این تعریف بیشتر تأکید می کنند. تعریف سالنامه popular music از موسیقی مردم پسند بر این اصول استوار است: موسیقی مردم پسند در هر جامعه طبقاتی حضور دارد و درواقع موسیقی توده مردم در برابر موسیقی نخبگان است، موسیقی مردم پسند در جوامعی که به سمت صنعتی شدن گام برمی دارند ظهور می کند و آثار فرهنگی در سطح گسترده تولید و تکثیر شده و در بازار همگانی به فروش می رسند (بیلی 1382: 7،8).
بیلی در همان ابتدای مقاله عنوان می کند که با بررسی موسیقی ملل مختلف می توان نتیجه گرفت که «موسیقی مردم پسند پدیده ای بین فرهنگی است» (همان ، 8) و بنابراین تعریف فوق نمی تواند در سطح فرهنگ های مختلف صدق کند و فقط شاید بتواند درمورد موسیقی مردم پسندِ غربی صادق باشد. نکته بسیار مهم دیگری که بیلی به آن اشاره می کند این است که دسته بندیِ انواع موسیقی زمانی معتبر است که فرهنگ مورد مطالعه نیز خودش چنین تمایزگذاری و دسته بندی هایی را داشته باشد، درواقع او معتقد است که دسته بندی انواع موسیقی باید از درونِ فرهنگِ مورد مطالعه نشأت بگیرد که این خود نمایانگر نگاهِ درون فرهنگیِ بیلی است. او گونه ای از موسیقی افغانستان به نام «کیلیوالی» را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. او ویژگی های موسیقایی، موقعیت و کاربرد، ابعاد جامعه شناسانه و جنبه های اجتماعی این گونه موسیقی را عمیقا مورد بررسی قرار می دهد و درنهایت به این نتیجه می رسد که کیلیوالی موسیقی مردم پسند افغانستان است او علاوه براین، چهار مورد را عنوان می کند که می تواند به عنوان معیارهایِ شناساییِ موسیقی مردم پسند به کار گرفته شوند. این چهار مورد عبارتند از: خودِ مردم گونه مورد نظر از انواع دیگر موسیقی های موجود در جامعه جدا کنند، در موسیقی های مردم پسند دگرگونی مداوم در کارگان وجود دارد، موسیقی مردم پسند همبستگی نزدیکی با سیستم های ضبط و پخش رسانه دارد، موسیقی مردم پسند با کیش شخصیت و درنهایت ظهور ستاره سروکار دارد (همان، 2).
نکته مهم دیگری که بیلی عنوان می کند این است که عامل صنعتی شدن نقش تعیین کننده ای در تولید موسیقی مردم پسند ندارد به این معنی که در جوامع غیرصنعتی نیز می تواند موسیقی مردم پسند وجود داشته باشد چرا که جوامع غیرصنعتی می توانند به سوی واردات تکنولوژی و ابزاری مانند سیستم های ضبط و پخش و رسانه های جمعی حرکت کرده و در جهت اهداف خود به کارگیرند. بنابراین او بخش دوم تعریف موسیقی مردمپسند در نشریه popular music را این گونه تصحیح می کند. به عقیده او کاربرد تکنولوژی و صنعت در تولید و تکثیر موسیقی مردمپسند نقش مهمی دارد و نه لزوما صنعتی شدنِ جامعه مورد پژوهش.
فاطمی نیز موسیقی مردم پسند را اصولا پدیده ای «غربی» می داند و بارها و بارها درطولِ مقاله خود بر این موضوع تأکید می کند، او پیدایش موسیقی مردم پسند را ناشی از رشد طبقه میانه و گسترش اقتصاد آزاد می داند (فاطمی 1382: 27). سیستم طبقه بندی او درمورد موسیقی مردم پسند در ایران براساس طبقه بندیِ ازپیش تعیین شده ای که براساس تئوری های موسیقی شناسان غربی بنا شده استوار است، درواقع فاطمی با نگاهِ برون فرهنگی با موضوع موسیقی مردم پسند در ایران برخورد می کند. او پیدایش موسیقی مردم پسند در فرهنگ های مختلف را عمیقا وابسته به رشد و توسعه رسانه های گروهی و مبتنی بر نظام ستاره سازیِ حساب شده می داند (همان). نکته دیگری که فاطمی به آن اشاره می کند این است که او زمینه های پیدایش موسیقی مردم پسند را ناشی از رشد طبقه متوسط جامعه و نظام عرضه و تقاضا می داند به این معنی که نظام عرضه و تقاضا منجر به ساده سازی موسیقی کلاسیک به هدف جلب رضایتِ تعداد بیشتریِ از مخاطبین شده است. بنابراین او نقطه آغاز موسیقی مردم پسند در جوامع غربی را ساده سازی موسیقی کلاسیک می داند (همان: 28).
فاطمی ریشه های موسیقی مردم پسند در ایران را به سه دسته اصلی تقسیم می کند: یکی موسیقی مردم پسندی که در موسیقی کلاسیک ایرانی خصوصا گونه تصنیف ریشه دارد، نوع دوم آن در موسیقی عامیانه شهری یا موسیقی مطربی ریشه دارد و درنهایت نوع سوم را برگرفته از موسیقی مردم پسند غربی می داند (همان: 30). او نوع اول را «موسیقی مردم پسند برآمده از موسیقی کلاسیک ایرانی»، نوع دوم را «موسیقی کافه ای» و نوع سوم را «موسیقی مردم پسند برآمده از موسیقی غربی» می نامد.
آنچه که در نگاه اول از مقایسه هردو مقاله به ذهن خطور می کند نگاه متفاوت هر دو محقق در برخورد با موسیقی مردم پسند است، بیلی محققِ برون فرهنگی ای است که با نگاه درون فرهنگی به مطالعه و پژوهش موسیقی مردم پسند افغانستان می پردازد درحالی که فاطمی باوجودِ این که محقق درون فرهنگی است با مقوله موسیقی مردم پسند در ایران به شکل برون فرهنگی رفتار می کند. بیلی در تلاش است که موسیقی مرد مپسند را براساس معیارهای موجود در همان فرهنگِ موردِ مطالعه بررسی کند درحالی که فاطمی براساس معیارهایی از پیش تعیین شده به مطالعه موسیقی مردم پسند ایرانی می پردازد. بنابراین به نظر می رسد که رویکرد بیلی بسیار انعطافپذیرتر و قابل تعمیم تر باشد، او در ابتدای مقاله پس از اشاره به تعریف موسیقی مردم پسند در نشریه popular music به طور صریح عنوان می کند که این تعریف «در چارچوب جهان غرب» (بیلی 1382: 8) صدق می کند درحالی که فاطمی دقیقا با همین تعریف به بررسی موسیقی مردم پسند در ایران می پردازد، یعنی بررسی موسیقی مردم پسندِ یک فرهنگ خاص بر اساس معیارهای فرهنگی دیگر.
تمایز آشکارِ دیگری که از مطالعه مقالات مشاهده می شود این است که فاطمی بیشتر با رویکرد موسیقی شناسانه به مطالعه موسیقی مردم پسندِ ایرانی می پردازد و درواقع به نظر می رسد که مخاطبِ موسیقی در پژوهش او جایگاهی ندارد درحالی که بیلی علاوه بر بررسی عوامل موسیقی شناسانه بر جنبه های جامعه شناختی نیز تأکید می کند، درواقع بیلی نقش بسیار پررنگی برای مخاطب موسیقی قائل است به طوری که اولین شرطِ تشخیصِ موسیقی مردم پسند در یک فرهنگ، تشخیص و تمایزگذاری مردم همان فرهنگ است. علی رغم تمام این تفاوت ها هر دو محقق در مواردی مانند: همبستگی موسیقی مردم پسند با پیشرفت تکنولوژی و صنعت، تأثیر رسانه، ستاره سازی و کیش شخصیت اتفاق نظر دارند.
فاطمی ظهورموسیقی مردم پسند را در جهان غرب می داند که از اوایل قرن بیستم توسط جوامع غیرغربی مورد تقلید قرار می گیرد (فاطمی 1382: 29)، بنابراین به نظر می رسد جوامع غیرغربی با به کارگیری روش، مواد و مصالحِ موسیقی غربی و تلفیق با عناصر موسیقی فرهنگِ خود حداقل اگر نگوییم موسیقی مردم پسند با عناصر چندفرهنگی به سوی موسیقی مردم پسندی با عناصر دو فرهنگ متمایز حرکت می کنند. بنابراین به نظر می رسد که «بین فرهنگی» دانستنِ موسیقی مردم پسند که از جانب بیلی مطرح شد در مقاله فاطمی نیز مستتر باشد حتا اگر او صراحتا این موضوع را عنوان نکرده باشد.
منابع
بیلی، جان
1382 «چشم اندازهای چندفرهنگی در موسیقی مردم پسند: موردِ افغانستان»، فصلنامه موسیقی ماهور، زمستان، 22: 7-24.
فاطمی، ساسان
1382 «نگاهی گذرا به پیدایش و رشد موسیقی مردم پسند در ایران از ابتدا تا سال 1357»، فصلنامه موسیقی ماهور، زمستان، 22: 27-41.