نویسنده : وحید فرد


مروری بر مقاله «نقاط عطف: آیا قوم موسیقی شناسی راه خود را گم کرده است؟»


مروری بر مقاله «نقاط عطف: آیا قوم ­موسیقی ­شناسی راه خود را گم کرده است؟»

وحید فرد

 

مقدمّه

نوشتار حاضر به بررسی مقاله­ ای با عنوان: « نقاط عطف: آیا قوم­ موسیقی ­شناسی راه خود را گم کرده است؟» می ی­پردازد، این مقاله توسط مروین مک­لین (Mclean 2007) به رشته­ ی تحریر درآمده است. دکتر مک­لین فارغ التحصیل دانشگاه اوتاگو است. او همچنین دانشیار سابق گروه قوم ­موسیقی ­شناسی و مدیر آرشیو موسیقی مائوری و اقیانوس آرام در دانشگاه اوکلند بود. همان ­طور که از نام مقاله پیداست، مؤلف به سیر تحوّلات رویکرد محقّقان و متخصّصان این رشته و همچنین تحلیل و بررسی راهکارهای آنان می ­پردازد و درنهایت این تغییرات را ارزیابی می­ کند. او درواقع می ­کوشد تا عوامل مؤثر در پیدایش و سیر تغییرات رویکرد در رشته­ قوم­ موسیقی ­شناسی و اشخاص دخیل در این امر را معرّفی کند، همچنین انگیزه، تأثیرات و نتایج تصمیمات آن­ ها را بررسی می کند.

سیر تاریخی قوم ­موسیقی ­شناسی

به نظر می­ رسد موضوعِ اتّخاذ یک روش و راهکار مشخص در پژوهش های قوم موسیقی شناسی دغدغه بسیاری از پژوهشگران این رشته بوده است و همچنان نیز ادامه دارد، مریام می گوید: "اگر قوم موسیقی شناسان بخواهند حوزه مطالعاتی خود را گسترش دهند ... واضح است که ناچار خواهند بود چارچوب نظری و روش علمی خود را تبیین کنند" (مریام 1396، 50).  و در جای دیگری رایس از ناکارامدی روش­ های موجود خبر می­ دهد: «بسیاری از گزارش ­های مربوط به آن­چه دیده، شنیده و کشف کرده ­ایم طوری نوشته شده­ اند که انگار قوم موسیقی ­شناسی اصلاً وجود ندارد، گویی هیچ ایده­ ی کلّی ­ای برای پیش ­بردن در کار نیست، هیچ پرسش عمومی برای مطرح کردن وجود ندارد» (رایس 1385، 189). می ­دانیم که مریام و رایس از نظریه­ پردازان به­ نامِ این رشته هستند، آن­چه از اظهارات هر دو برمی­ آید به­ نظر می­ رسد از عدم کفایت روش ­های موجود (حداقل هرکدام در زمانه­ خود) در پژوهش ­های قوم­ موسیق ی­شناسی خبر می­ دهند که این خود عاملی برای ایجاد نظریه­ جدید است، و این نارضایتی خصوصاً در دو دوره تغییرات بنیادی در این رشته ایجاد می­ کند. مک­لین تغییرات رویه­ قوم­ موسیقی­ شناسان را دارای دو نقطه­ عطف می ­داند، درواقع به نظر می­ رسد که او معتقد است دو تبار فکری در این رشته وجود دارد و باقی رویکردها زیرشاخه ­های این دو هستند (Mclean 2007, 132)، یکی از این رویکردها نگاه موسیقی ­شناسانه به این رشته است و دیگری نگاه انسان­ شناسانه.

مؤلف بر این باور است که پس از دستاوردهای الکساندر جی الیس که سیستم اندازه­ گیری سِنت را برای اندازه ­گیری فواصل موسیقی ابداع کرد، دو تبار فکری به ­وجود آمد: یکی به­ واسطه­ کارل اشتامپ روانشناس و موسیقی­ شناس آلمانی بود که مروری بر مقاله­ الیس نوشت و از آن به­ عنوان مبنای آنالیز تُن­ سنجی استفاده کرد که این همان رویکرد موسیقی ­شناسی تطبیقی برلین بود و دیگری به ­واسطه­ یاب کونسـت شـکل گرفت که منجـر به پیـدایش رشـته­ قوم­ موسـیقی ­شناسی در آمریـکا شد و توسط شاگرد او مانتل هود و سپس همکار هود، چارلز سیگر در دانشگاه یو سی­ ال ­آ در کالیفرنیا توسعه یافت. علاوه بر این دو جریان، او از شکل­گیری یک جریان دیگر خبر می ­دهد که تأثیراتی بر قوم­ موسیقی ­شناسی داشت؛ این جریان توسط فرانتس بؤاس پدر انسان­ شناسی آمریکا شکل گرفت که بر کارهای میدانی، مسائل فرهنگی و رویکردی تجربی ­تر تأکید داشت. مک­لین در ادامه عنوان می ­کند که آموزه­ های بؤاس توسط شاگردانش جرج هرزاگ و ملویل هرسکویتس در قوم­ موسیقی­ شناسی گسترش پیدا کرد (ibid.). او آلن.پی مریام که از شاگردان هرسکویتس بود را وارث خط فکری بؤاس می­داند و همچنین از نقش مهم هرزاگ در شکل ­دهی ویژگی ­های قوم­ موسیقی ­شناسی آمریکا خبر م ی­دهد، چرا که هرزاگ هم از آموزه ­های هورن باستل در مکتب موسیقی ­شناسی تطبیقی برلین و هم از روش ­های تجزیه و تحلیل دقیق بلابارتوک بهره برده بود (ibid., 133). هرزاگ مقاله­ های متعدّدی درباره­ موسیقی و زبان بومیان آمریکا نوشته است. حجّاریان درباره­ هرزاگ می­ نویسد: « به جرأت می­توان گفت: هرزاگ پایه­ گذار مردم ­شناسی موسیقی است» (حجّاریان 1395، 28).

مک­لین در ادامه­ ی مقاله­ ی خود از چالش ­های موجود میان رویکرد انسان­ شناسی مریام که در دانشگاه ایندیانا شکل گرفته بود و رویکرد موسیقی ­شناسی هود در دانشگاه یو سی ال­ آ در دهه­ 1960خبر می ­دهد، او همچنین پس از مرگ مریام جان بلکینگ را ادامه­ دهنده­ راه مریام می ­داند که تا سال 1990 که مرگ او فرامی­ رسد ادامه داشته است. مؤلف یک دهه و نیم بعد از مرگِ بلکینگ را همگرایی این دو رویکرد می­ داند به­ طوری که نتایج حاصله با هیچ ­یک از آن­ها منطبق نیست؛ امّا از نظر او رویکرد موسیقی ­شناسی در قوم ­موسیقی­ شناسی بیشترین تغییر را داشته است (Mclean, 2007, 133). مؤلف به گونه­ ای تمسخرآمیز از رویکرد مبالغه­ آمیز انسان­ شناسی در این رشته ابراز گله­ مندی می­ کند: « وقتی به مردم می ­گویم در حدود بیست سال گذشته قوم­ موسیقی­ شناسان تا حدّ زیادی کارهای میدانی، بایگانی، آوانگاری­ از ضبط ­های میدانی و بایگانی ­شده، تجزیه و تحلیل ساختاری و مقایسه را رها کرده­ اند، آن­ها آماده­ اند که بپرسند: چه چیزی باقی مانده است» (ibid.)؟ و در ادامه، این جداییِ رویکرد را عامل تکّه ­تکّه شدن این رشته و ناامیدی در دستیابی به یک رشته­ با رویکردی واحد می­ داند (ibid.). او پژوهش ­های حال حاضر این رشته را بیشتر شامل این موضوعات می ­داند: مباحث نظری و مدل­ سازی برای قوم­ موسیقی­ شناسی، ژانر، هویّت، سیاست و تأکید بر موسیقی عامه­ پسند (ibid.). در ادامه به بررسی هریک از این رویکردها از نگاه مک­لین به ­صورت جداگانه می ­پردازم.

 

رویکرد موسیقی ­شناسی

مک­لین دستاوردهای الیس که منجر به ابداع سیستم سنت و همچنین اندازه ­گیری فواصل موسیقی فرهنگ ­های غیر­غربی شد را  نقطه­ آغاز پژوهش ­های قوم ­موسیقی­ شناسی می ­داند. از نظر او نظریه ­های الیس ابتدا در موسیقی ­شناسی تطبیقی مکتب برلین به کار گرفته شد امّا به دو دلیل ادامه پیدا نکرد: یکی بی ­اعتبارشدن نظریه­ پنجم ­های دمیده­ هورن باستل و دیگری تجزیه­ مدرسه­ موسیقی برلین توسط آلمان نازی پیش از جنگ جهانی دوم. مؤلف در ادامه از کونست یاد می ­کند که در ابتدای کتاب معروفش به نام قوم­ موسیقی­ شناسی، چگونه بر نحوه­ محاسبه­ دقیق فواصل موسیقی بر مبنای روش الیس تأکید می ­کند و از او به­ عنوان پدر قوم­ موسیقی ­شناسی یاد می ­کند.

مؤلف در ادامه­ همین موضوع از اختلاف فواصل بین گَمِلان اندونزی و موسیقی غربی صحبت می­ کند که توجّه کونست و هود را به خود جلب کرده بود. او همچنین در ادامه عنوان می ­کند که این اختلاف در تمام فرهنگ­ های موسیقی وجود دارد و یادآور می ­شود که الیس بر این موضوع تأکید داشته است، امّا چیزی که از نظر او از قلم افتاده است موضوع انعطاف ­پذیری این فواصل است، این به این معنی است که فواصل اندازه ­گیری شده که به­ صورت نظری درآمده­ است، توسط مجریان موسیقی همیشه به همان اندازه رعایت نمی­ شود. این موضوع در موسیقی آوازی بیشتر و در موسیقی سازی کمتر احساس می­ شود. مک­لین یادآور می­ شود که نذیرعلی جیرازبوی اوّلین قوم­ موسیقی­ شناسی بود که به این موضوع توجّه کرد و از عدم انطباق اجرای دقیق  مبنی بر اندازه­ های دقیق نظری در شروتی هند خبر داد، هرچند که قبل از او کارل سیشور با دستگاهی به ­نام فونوفوتوگرافی که قبل از ملوگراف ابداع شده بود و دقّتِ ملوگراف را نداشت به این موضوع اشاره کرده بود که در موسیقی کلاسیک غربی نیز چنین وضعیّتی وجود دارد. بنابراین مؤلف نتیجه می­ گیرد که: «تنوّع اجرا بیش از هنجارهای نظری است و دقّتِ بیش از حد در فواصل موسیقی را در هیچ فرهنگی نمی­ توان بدیهی دانست» (ibid., 134). او در ادامـه یادآور می­ شـود که چنـین فرضـیه ­ای در گذشـته بسـیاری از قوم­ موسیقی­ شناسان را به اشتباه انداخته بود.

مؤلف به این موضوع اشاره می­ کند که چگونه مطالعات موسیقی بیگانه بر سیستم آوانگاری تأثیر گذاشته بود به­ گونه ­ای که پژوهشگران به دستیابی به سیستم آوانگاری­ با دقّت بسیار بالا فکر می­ کردند و در ادامه از ابداع استاندارد آوانگاری بلابارتوک خبر می ­دهد و همچنین اختراع دستگاه آوانگاریِ لحظه­ ای به­ نام ملوگراف که توسط چارلز سیگر در دانشگاه یوسی ­ال ­آ طرّاحی شده بود (ibid.). او، سیگر و هود را از مشتاقان استفاده از ملوگراف یاد می­ کند و این نکته را نیز یادآوری می­ کند که از واقیّت­های تغییرپذیری اجرا غافل بودند. آن­ گونه که مک­لین در مقاله عنوان می­ کند به نظر می ­رسد که کونست با روش آوانگاری ملوگراف چندان موافق نبوده و از نظر او نمایش جزئیات بیش از حد مانع دید عناصر ساختاری مهمّ موسیقی می­ شود (ibid., 135). مک­لین در ادامه از شکست ملوگراف و عمر کوتاهش در به ­کارگیری توسط پژوهشگران یاد می­ کند و همچنین به این نکته نیز اشاره می ­کند که ابداع ملوگراف عامل بی­ اعتمادی نسبت به آوانگاری تجویزی شد و موضوع تا آنچا پیش رفت که به بهانه­ ناکارآمدی سیستم آوانگاری غربی در پژوهش ­های اخیر نشانی از آوانگاری وجود ندارد (ibid.). او از این بابت ابراز نگرانی می ­کند و معتقد است که اگر آوانگاری تجویزی و نه توصیفی احیا شود امکان تجزیه و تحلیل و مقایسه، دوباره به­ نحو قابل قبولی شکل خواهد گرفت امّا به شرط آن­که به واقعیّت­ های تغییرپذیر اجرا نیز توجه کنیم .(ibid.)

 

رویکرد انسان­ شناسی

 مک­لین آغاز علنی رویکرد انسان­ شناسی در رشته­ قوم ­موسیقی ­شناسی را به آلن مریام در دهه­ 1960 میلادی نسبت می ­دهد که به همراه انتشار کتاب برجسته­ او به­ نام انسان ­شناسی موسیقی آغاز شد. مؤلف این نکته را یادآوری می ­کند که مریام انسان­ شناسی­ موسیقی را به­ عنوان شاخه­ ای از قوم­ موسیقی­ شناسی تأسیس کرد و سیستم­ های منسجمی از مردم­ نگاری موسیقی را بنا نهاد و بر نقش موسیقی و مطالعه­ آن در فرهنگ تأکید کرد (ibid., 136). او در ادامه عنوان می ­کند که قوم­ موسیقی­ شناسان با اشتیاق فراوان رویکرد مریام را پذیرفتند و آن را دنبال کردند و به این ترتیب آن­ها برای توجیه تغییر رویه خود یعـنی عدم تأکیـد بر روی صـدای موسـیقی و تمرکز بر عنـاصر انسان­ شناسی و جامعه ­شناسی از مدل مریام حمایت کردند. مک­لین این موضوع را یادآور می­ شود که هدف مریام تمرکز یکسان بر رفتار موسیقی و ساختار آن بود امّا به نظر می­ رسد که به ­گونه­ای این توازن توسط پژوهشگران بعد از او به هم ریخته است (ibid.). او در ادامه بیان می ­کند که جان بلکینگ پس از مریام راه او را با رویکردی مبالغه­ آمیز ادامه می ­دهد. بلکینگ در کتابش با عنوان انسان چگونه موسیقایی است؟ اهمیّت مطالعه­ و بررسی فرهنگ جوامع در ارتباط با موسیقی را این­گونه بیان می ­کند: «مطالعه­ موسیقی در فرهنگ همان چیزی است که مریام در کتاب مهمّ خود انسان ­شناسی­ موسیقی از آن طرفداری می­ کند امّا قوم­ موسیقی­ شناسان هنوز نتوانسته­ اند تحلیل فرهنگی منظّمی از موسیقی ارائه دهند [...]» (Blacking 2000, 25). او یادآور می ­شود که بلکینگ بدون شواهد کافی سعی در اثبات این ادّعا داشت که موسیقی و بافت اجتماعی و فرهنگی در هر جامعه رابطه­ ذاتی دارند و این برخلاف نظر مریام بود، از نظر او مریام با این دو موضوع به ­صورت جداگانه برخورد می ­کرد .(ibid.)

مک­لین صراحتاً عنوان می­ کند که هیچ دلیل موجّهی وجود ندارد که بتوان ارتباط بین انسان­ شناسی و موسیقی قابل اثبات باشد و در ادامه از تلاش­ های استیون فلد در میان قبیله­ کلولی و آنتونی سیگر درباره­ی قبیله­ سویا  که هریک با انتشار کتاب­ های خود سعی در اثبات چنین پیوندی دارند سخن به میان می­ آورد (ibid., 137)، از نظر او چنین پژوهش ­هایی فاقد قدرت توضیح هستند و نمی­ توانند به اثبات دقیق موضوع کمک کنند.

 

نتیجه­ گیری

مقاله­ مک­لین نشان­ دهنده­ دست­ کم دو دیدگاه رایج در قوم ­موسیقی ­شناسی است: یکی نگاه موسیقی­ شناسانه و دیگری نگاه انسان ­شناسانه و جامعه­ شناسانه است که جدیدتر به­ نظر می­ رسد. دیدگاه موسیقی­ شناسی در این رشته بیشتر به خودِ موسیقی و یا به تعبیری به صدا توجه می­ کند و سعی در تحلیل و بررسی موسیقی با توجّه به آنالیز ساختار موسیقی دارد، این رویکرد ابتدا توسط کونست و سپس توسط هود و سیگر ادامه پیدا کرد. امّا تأکید بیش از حدّ آن­ها  خصوصاً بر آوانگاریِ دقیق و با جزئیات کامل منجر به ایجاد روش­ های توصیفی در آوانگاری و بدون توجّه به جنبه ­های تغییرپذیر اجرای موسیقی شد، درنهایت این حسّاسیت تا آن­جا پیش رفت که نت­ نگاری غربی به دلیل عدم کفایت از نظر پژوهشگران کنار گذاشته شد و در نتیجه انتشارات علمی این رشته عموماً بدون آوانگاری ارائه می ­شد. همان­ طور که مک­لین نیز به این موضوع اشاره می­ کند، بدون آوانگاری امکان تجزیه و تحلیل موسیقی و همچنین امکان آشکارسازی سیستم ­های موسیقی وجود ندارد.

دیدگاه انسان شناسانه­ قوم­ موسیق ی­شناسی توسط مریام شکل گرفت هرچند که ابتدا توسط بؤاس پی ریزی شده بود و سپس توسط بلکینگ با جدیّت تمام دنبال شد. در این رویکرد تأکید بر انسان و رفتار او در مواجهه با موسیقی است و مریام بر این موضوع تأکید  می­کند که مطاعه­ی رفتار موسیقی بدون تسلط بر دانش علوم اجتماعی خصوصاً انسـان­ شناسی و جامـعه ­شناسی راه به جایی نمی­ بـرد (مریام 1396، 60). بنابراین کار تا آن­جا پیـش مـی­ رود کـه قوم ­موسیقی­ شناسان به انسان­ شناسان و جامعه­ شناسانی تبدیل می­ شوند که موسیقی را مورد بررسی قرار می­ دهند و می ­توان گفت به تعبیری صدای موسیقی نسبت به عوامل انسان­ شناسی و فرهنگی در پژوهش ­ها از اهمیت کمتری برخوردار است. امروزه همین رویکرد به­ شکل قابل ملاحظه­ ای فراگیر شده است و شاید یکی از عواملی باشد که با قوم ­موسیقی­ شناسی به­ عنوان میان­ رشته برخورد می­ کنند. به نظر می­ رسد مک­لین نیز با رویکرد انسان­ شناسی و مطالعه موسیقی در فرهنگ موافق نباشد چرا که در مقاله­ خود بارها بر عدم وجود شواهد کافی مبنی بر رابطه­ ذاتی و از هم ناگسستنی فرهنگ و موسیقی یاد می­ کند و همچنین از عدم توجّه پژوهشگران به آوانگاری و تجزیه و تحلیل موسیقی ابراز نگرانی می­ کند و امیدوار است یک نقطه­ عطف دیگر و در عین حال مفید و تأثیرگذار در قوم­ موسیقی ­شناسی رخ دهد.

 

فهرست منابع

حجّاریان، محسن. 1395. مردم ­شناسی و موسیقی. تهران: کارنامه کتاب.

رایس، تیموتی. 1385. «پاسخ تیم رایس». ترجمه­­ ناتالی چوبینه. فصلنامه­ موسیقی ماهور 9 (33): 187-189.

مریام، آلن پی. 1396. انسان­ شناسی موسیقی. ترجمه­ مریم قرسو. تهران: ماهور.

Blacking, John. 2000. How musical is man?. Seattle, London: University of Washington Press.

Mclean, Mervyn. 2007. "Turning Points: Has Ethnomusicology Lost Its Way?", Yearbook of Traditional Music 39: 132-139.